تنهایی
سلام.
شعر:تنهایی
شاعر:مهدی یاحق
دو تا گلدونْ خالی روی طاقچه ی شکسته
دو تا تکه قالی رو زمینِ ، نیمه بسته
یه پرنده روبروم داره آواز می خونه
قصه ی عشقِ منو فقط اونِ که می دونه
خاطره هام مردن اونا پیش من نموندن
پنجره هام بستن رو به کوچه باز نموندن
خونه ی خالیه من صوت و کور و بی صداست
این دلِ خسته ی من با غما یه آشناست
* * *
دو تا راهِ بن بست یه خیابونِ خراب
دو تا کوچه خاکی یه خرابه و سراب
خونه ی چوبی من سرد و تاریک مونده
سینه ی غمگینم پیشِ غم جا مونده
دیگه اینجا جای من نیست دارم از غُصه می میرم
قسمتم دیگه نشد تا که باز تو رو ببینم
رفتیو این دلِ من از دلت حالا جداست
ای خدا بهم بگو خونه ی عشقِ من کجاست
* * *
توی تقدیرم نوشته تا باید تنها بمونم
بی صدا و دل شکسته شعرِ تنهایی بخونم
تنهایی برای من تُو خونه شده یه عادت
واسه من معنی نداره دیگه این گذشتِ ساعت